چه ساده می زیستید و چه شاد ای نسل دیروز
چه صمیمی و در کنار هم بودید بدون غمی یا شاید هم غمی بود اما این همدلی انگار آنرا کمرنگ کرده بود
چقدر شنیدن خاطراتتان خوب است
انگار دنیا پر از رنگ بوده است
یک خانه
یک حیاط بزرگ
چند خانواده
و حیاط همیشه پر از بچه هاکه صدای شادیشان گوش دنیا را کر میکرد
نمیدانم چرا اما خیلی دلم می خواست من هم زمان جوانی شما جوان بودم
نسل ما نسل تکنولوژی است به دست انسانهایی که نمی دانند چگونه هم را دوست بدارند
نسل ما نسل آدمهای کوکی است که فراموش کرده اند که انسانند
نسل ما نسل سوخته ای است
نسل ما نسلیست که باید رنج ببیند
جنگ ببیند
نسل ما نسل زشتی است
خوب بودن سخت است چون خوبها کمند
راست گفتن سخت است چون همه دروغ می گویند
اعتماد سخت است چون از پشت خنجرت می زنند
مهربانی سخت است چون نا مهربانان حکومت می کنند
من از نسل خودمان شکایت دارم
ما از نسل خودمان شکایت داریم
اما چه کسی می خواهد که ما اینهمه سخت جوانی کنیم؟