این ترانه از زیباترین ترانه های خولیو هست که متاسفانه نام سراینده این ترانه رو نمی دونم البته ترجمه ترانه نیاز به طبع شعر داره که بنده از اون بی نصیبم اما با این وجود دلم میخواست که اینکارو تجربه کنم به هر صورت به خاطر ایرادهای زیادی که این ترجمه داره من رو ببخشید
Soy como un río viajero
Que camina por la vida
Que va a cantando y besando
Las orillas se abandona
Soy como un río que pasa
Y se muere día día.
Y de la tierra soy fruto
Que creció con la seca
Y se maduro entre campo de trigales
Donde se ha muerte el día
soy fruto que creció con la seca
tengo nostalgia de mi alma
de un tiempo que han paso
la tristeza que deja la soledad de la dios
A veces busca la noche
Para ocultar su dolor
En la tristeza y nostalgia de soledad y de amor
Voy abrazando el viento
Le voy cantando bajito
Le voy diciendo una poema
Que somos viento que paso
Que acariciamos la tierra
Que se quedan los caminos
Y se muere sus poetas
Soy de todos y nadie
Soy de aquellos que callan
Y soy de aquellos que gritan.
من همانند رودی مسافرم
که می رود بسوی زندگی
می رود همچنانکه آواز می خواند
و می بوسد خاکی را که بر آن جاریست
من همانند رودی مسافرم
که هر روز می میرد.
و من برای خاک میوه ای هستم
که با خشکی روئیده است
در میان گندمزارهایی که روز در امتداد آنها می میرد
میوه ای هستم که با خشکی روئیده است
دلتنگ روح خود
و زمانی که گذشته است
و غمی که تنهایی خدا بر جای می گذارد
گاهی شب را جستجو می کند
تا دردهای خود را پنهان کند
در غم و دلتنگی تنهایی و عشق
می روم در حالیکه باد را در آغوش دارم
به آرامی آواز می خوانم
و برایت شعری می سرایم
ما بادهایی گذرانیم
که زمین را نوازش می کنیم
و هنوز راههایی باقیست که شاعرانش مرده اند
من از آن همه ام و هیچکس
از آن کسانی که سکوت می کنند
و آنهایی که فریاد می زنند.