Friday, November 30, 2007

vivencias

VIVENCIAS

Hoy he vuelto a mi casa,
de donde niño undía partí
con los sueños, las penas
y la nostalgia dentro de mí;
fui buscando la vida
como la noche busca la luz,
firme en lo que creía,
ciego en mi juventud.

Veinte años entonces
y un camino que andar
con la fuerza en mis manos
y en el alma un soñar.

Veinte años que ahora;
al mirar hacia atrás,
son vivencias de un tiempo
que no podré olvidar.

Y aún recuerdo los días
cuando por nada yo era feliz,
cuando todo lo daba
sin la esperanza de recibir.

Y podría contaros
de tantas gentes que conocí,
de los días y noches,
caminos que recorrí.

Veinte años entonces
y un camino que andar
con la fuerza en mis manos
y en el alma un soñar.

Veinte años que ahora;
al mirar hacia atrás,
son vivencias de un tiempo
que no podré olvidar.

Se va el amor,
se va la edad,
el tiempo aquel,
no vuelve más.

Julio. Iglesias J. L. NavarroC. Prida


امروز به خانه باز گشته ام
جایی که روزی در کودکی از آن جدا شدم
با رویا ها و رنجها
و دلتنگی های درونم

رفتم به جستجوی زندگی
همانند شب که نور را می جوید
و رسیدم به آنچه که باورم بود
کوری جوانی ام

اکنون بیست سال دیگر
و راهی که پیش روست
و توانایی دستانم
و ندایی که در روح من است

اکنون بیست سال است
به راههای پشت سر می نگرم
که تجربیات زمانی هستند
که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد

زمانی را به خاطر می آورم
که برای هیچ شاد بودم
زمانی که همه چیز را بدست می آوردم
بدون انتظاربدست آوردنش

می توانستم آواز بخوانم
برای تمام مردمی که می شناختم
روزها و شب ها
و راههایی که درآن پرسه می زدم

اکنون بیست سال دیگر
و راهی که پیش روست
و توانایی دستانم
و ندایی که در روح من است

اکنون بیست سال است
به راههای پشت سر می نگرم
که تجربیات زمانی هستند
که هیچ گاه فراموش نخواهم کرد

عشقی که گذشته است
زمانی که گذشته است
و آن زمان
دیگر باز نخواهد گشت


ناوارو پریدا



کعبه زرتشت




در برابر كوه نقش رستم، در قسمتي گود، ساختمان مكعب بسيار زيبايي قرار داد كه آن را
كعبه زرتشت، پيامبر ايران باستان مي نامند.اين ساختمان بسيار هنرمندانه از قطعات بزرگ سنگ، بنا شده است. مهارت و دقتي كه در برش و حجاري سنگ هاي حجيم سفيد و سياهبه كار رفته است، استادي هنرمندان و سبك معماري دوران هخامنشي را به خوبي نشان ميدهد. در بالاي ساختمان كعبه زرتشت، اتاقي در اندازه۵/۲×۵/۲ متر وجود دارد كه نظريات مختلفي توسط سياحان، مورخان و ... درباره آن ابراز شده است. برخي از مورخان ذكر كرده اند؛ كتاب اوستا كه بر دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بود، در اين اتاق نگاهداري مي شد. گروهي ديگر بر اين باورند كه اين اتاق آرامگاه برديا، پسر كورش بود كه به وسيله برادرش كمبوجيه كشته شد. تني چند از مستشرقانبر اين عقيده اند كه آتش مقدس در اين اتاق نگاهداري مي شده است


Tuesday, November 27, 2007

El Amor

El amor
no solo son palabras que se dicen al azar,
por un momento y sin pensar.
Son esas otras cosas que se sienten sin hablar,
al sonreir, al abrazar,...

(El amor) (El amor)
(El amor) (El amor)

El amor
a veces nunca llega porque pasa sin llamar,
se va buscando a quién amar.
A veces, cuando llega llega tarde, porque ya
hay alguien mas en su lugar.

(El amor) (El amor)
(El amor) (El amor)

El amor
no sabe de fronteras, de distancias ni lugar.
No tiene edad. Puede llegar
perdido entre la gente o arrullado en un cantar,
por un reir, por un llorar,...

(El amor) (El amor)
(El amor) (El amor)

El amor
es perdonarse todo sin reproches y olvidar
para volver a comenzar,
es no decirse nada y en silencio caminar,
es ofrecer sin esperar.

(El amor) (El amor)
(El amor) (El amor)

Julio Iglesias

عشق

نه تنها حرفی است که به زبان آید

در اندک زمانی

بدون تفکر

عشق

بدون کلام می رسد

با یک لبخند

با یک آغوش

و عشق

گاه هرگز نمی رسد

زیرا که بی صدا گذشته است

به دنبال کسی میگردد که دوست بدارد

گاه وقتی می رسد که بیش از اندازه دیر است

چرا که چیزی دیگر جایش را پرکرده است

عشق

مرز نمی شناسد

فاصله نمی شناسد

و مکان نیز

و هرگز پیر نخواهد شد

هر لحظه می رسد

میان مردم گم می شود

یا در آوازی به خواب می رود

با یک لبخند

یا با یک اشک

و عشق می بخشد

بی آنکه سرزنش کند

یا فراموش کند

برای بازگشت به نقطه آغاز

سکوت کردن

و در سکوت ادامه دادن

و عشق

بخششی است بدون انتظار



خولیو

Wednesday, November 14, 2007

!

واقعیتش این است که فریبی که ما را خرسند می کند،
بیش از صد حقیقت برایمان ارزش دارد

(?)