Thursday, February 12, 2009

هرگز


من هرگز يك گاو برهما را به زنجير نكشيده ام
هرگز با كسي دوئل نكرده ام
هرگز سوار بر يك قاطر حلقه به گوش چموش
از بيابان گذر نكرده ام
هرگز براي دزديدن يك جواهر نفرين شده
از دماغ يك بت بزرگ بالا نرفته ام
من هرگز با كشتي خودم
از آبهاي جوشنده شور گذر نكرده ام
و هرگز جان شير بزرگي را نجات نداده ام
كه بعدها او جان مرا نجات دهد
هرگز با كمك يك پيچك بزرگ
در جنگل گشت زنان مثل ميمون
فرياد نزده ام: آ ا آ ووو .
هرگز شطرنج باز مشهوري نبودم
در هيچ رشته اي ركورد جهاني را نشكسته ام
هرگز عكسم را روي تمبر پنج ريالي نگذاشته اند
هرگز آقاي گل نشده ام
هرگز با ششلول برادرم نشانه گيري نكرده ام
هرگز سوار بر اسب، به تاخت به طرف خورشيد نرفته ام
گاهي من از فكر به كارهايي كه هرگز نكرده ام
خيلي ناراحت مي شوم.
شل سیور استاین

Sunday, February 01, 2009