Saturday, June 07, 2014


شيار باريكي است
بين جنون و عشق
بين جنون و عقل
عشق زلال
پهلو مي زند به جنون
و در تلالوي آن
جنون مي درخشد
عشق
از بستر عقل
آشفته برمي خيزد
عقل
كاسبكارانه مي خندد
و عشق
در انتظار مرگ مي نشيند
از خاكستر عشق
دوباره جنون مي زايد
همزاد عشق

عشق
موهبت است
جنون مرهم
عشق آغاز
و جنون پايان
پايان بر علت و معلول
بر عقل مداري دنيا
عشق مستي است
و جنون
نيمه تاريك سرزمين عقل
در نيمه تاريك ماه چه مي گذرد؟؟؟
خدايا
خسته ام
مستي جاودان
عطايم كن...




Thursday, June 05, 2014



به یکباره اتفاق می افتد
و سکوت
 آرام آرام
در کوچه می نشیند
و خاطرات فرو ریخته
چون برگهای خزانی در هم پیچیده و دور می شوند
و خود را می بینی
که در میان راه
به انکار منی  نشسته
که چون رد پایی بر برف محو می شود



"مریم"