Tuesday, July 26, 2005

جخ امروز از مادر نزاده ام

جخ امروز
از مادر نزاده ام
نه
عمر جهان بر من گذشته است.
نزدیکترین خاطره ام خاطره قرنهاست.
بارها به خون مان کشیدند
به یاد آر،
و تنها دست آورد کشتار
نان پاره ی بی قاتق سفره ی بی برکت ما بود.
اعراب فریبم دادند
برج موریانه را به دستان پر پینه خویش بر ایشان در گشودم
مرا و همگان را بر نطع سیاه نشاندند و
گردن زدند.
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که رافضی ام دانستند.
نماز گزاردم و قتل عام شدم
که قرمطی ام دانستند.
آن گاه قرار نهادند که ما و برادرانمان یکدیگر را بکشیم و
این
کوتاه ترین طریق وصول به بهشت بود!
به یاد آر
که تنها دست آورد کشتار
جل پاره ی بی قدر عورت ما بود.
خوشبینی ی برادرت ترکان را آواز داد
تو را و مرا گردن زدند.
سفاهت من چنگیزیان را آواز داد
تو را و همگان را گردن زدند .
یوغ ورزاو بر گردن مان نهادند.
گاو آهن بر ما بستند
بر گرده مان نشستند
و گورستانی چندان بی مرز شیار کردند
که بازماندگان را
هنوز از چشم
خونابه روان است.
کوچ غریب را به یاد آر
از غربتی به غربت دیگر
تا جستجوی ایمان
تنها فضیلت ما باشد
به یاد آر:
تاریخ ما بی قراری بود
نه باوری
نه وطنی.

نه،
جخ امروز
از مادر
نزاده ام.

1 comment:

Anonymous said...

maryam azizam ke web logesh ham mesle khodesh royaiee