آنلاین بشنوید
چنان در قید مهرت پایبندم
که گوئی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم
همه شب نالم چون نی كه غمی دارم
که گوئی آهوی سر در کمندم
گهی بر درد بی درمان بگریم
گهی بر حال بی سامان بخندم
نه مجنونم که دل بردارم از دوست
مده گر عاقلی بیهوده پندم
همه شب نالم چون نی كه غمی دارم
دل و جان بردی امانشدی يارم
با ما بودی ،بی ما رفتی
چو بوی گل به كجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی
چون كاروان رود فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم ،خون می بارم
فتادم از پا به ناتوانی
اسير عشقم
چنان كه دانی
رهائی از غم نمی توانم،
تو چاره ای كن كه ميتوانی
گر ز دل برآرم آهی
آتش از دلم خيزد
چون ستاره از مژگانم
اشك آتشين ريزد
چون كاروان رود
فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم خون می بارم
نه حريفی تا با او
غم دل گويم
نه اميدی در خاطر
كه تو را جوبم
ای شادی جان
سرو روان
كز بر ما رفتی
از محفل ما
چون دل ما
سوی كجا رفتي؟
چون كاروان رود
فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم خون می بارم
چون كاروان رود
فغانم از زمين بر آسمان رود
دور از يارم خون می بارم
No comments:
Post a Comment