Wednesday, April 22, 2009

روزگار

نمی‌دانم مرا کدام گريه به رويای روزگار خواهد سپرد؟
من بسيار گريسته‌ام
برای سادگی‌های همسايه، برای حماقت‌های بسيارم
برای جهانی که مهدکودک نخواهد شد
برای کبوترانی بی‌سر که بی‌جفت از کوچ بهاره می‌آيند،
. برای رژه‌ی مردگانی که از حواشی چشمهای من می‌گذرند
! به خدا نمی‌دانم، گاهی اوقات اصلا نمی‌دانم

1 comment:

پتروس said...

قالب جديدت مبارك مريم جان.من دارم ميرم سربازي و ممكنه نتونم چند وقتي به اينجا سر بزنم.موفق باشي.